با درود به تمام ایرانیان عزیز
دوستان عزیز ما ایرانیان سالهاست از فرهنگ و تاریخ پر افتخار خود دور شده ایم
در این تارنما سعی شده تا اطلاع رسانی کاملی از تاریخ و فرهنگ ایران زمین این
سرزمین 7000 ساله تقدیم شود
امید است ایران را بهتر بشناسیم و به ایرانی بودن خود افتخار کنیم.
باگا ورَزَک اهورَ مزدا ، هیا اَمَم آسمان ایدا ، هیا ... بومیوم ایدا ، هیا ماریتوم ایدا
خدای بزرگ است اهورا مزدا ، که این آسمان را آفرید،که این زمین را آفرید ، که این مردم را آفرید ،
که شادی را برای مردم آفرید
فریاد خاموشان :
در برابر مظالم و فجایعی که عربان در شهرها و روستاها بر مردم روا می داشتند جای اعتراض نبود. هر کس در مقابل جفای تازیان نفس بر می آورد کافر و زندیق شمرده می شد و خونش هدر میگشت. شمشیر غازیان و تازیانه ی حکام هرگونه صدای اعتراضی را خفه و خاموش می کرد.
آهنگ پارسی :
بدین گونه زبان تازی با پیام تازه ای که از بهشت آورده بود و با تیغ آهیخته ای که هر مخالفی را به دوزخ بیم می داد زبان خسروان و موبدان و اندرزگران و خنیاگران کهن را در تنگنای خموشی افکند.
نبرد روشنایی :
نبردی که ایرانیان درطی این دو قرن با مهاجمان عرب کردند همه درتاریکی خشم و تعصب نبود. در روشنی دانش و خرد نیز دوام داشت و بازار مشاجرات وگفتگوهای دینی و فلسفی گرم بود.
آیین زرتشت :
مانند دیگر ادیان روحانی آن قدرت را داشت که عشق به نیکی و روشنی را در دلها برانگیزد و غبار ریمنی و اهریمنی را از جانها بزداید و محو کند گذشته از آن دین کار و کوشش بود و بیکارگی و گوشه نشینی و مردم گریزی را پاک و ایزدی نمی شمرد .تکلیف آدمی را آن می دانست که در زندگی با دروغ و زشتی و پستی پیکار کند و آن را در بند کند. فدیه و قربانی و باده گساری را بیهوده میشمرد و نمی پسندید . زهد و ریاضتی نیز که در دینهای دیگر هست در آیین زرتشت در کار نبود. در کشاکشی که میان نیکی و بدی هست ، تکلیف آدمی را چنین می دانست که نیکی را در وجود هرمزد یاری کند. این تکلیف که برای آدمی زاد مقرر بود از آزادی و اختیاری که انسان در کارهای خویش می داشت حکایت می کرد. بنابراین جبر و سرنوشت نیز که اسباب عمده ی انحطاط دینهاست در آیین زرتشت راه نداشت. انسان یارای آن را نداشت که نیکی را یا بدی را برگزیند و یاری کند. این دیگر به اختیار او و به خواست او بسته بود. رهایی و رستگاری او نیز به همین خواست و همین اختیار بستگی داشت. در چنین آیینی که آدمی مسئول کار و کردار خویش است دیگر جایی برای تقدیر و سرنوشت نیست و کسی نمی تواند گناه کاهلی و کناره جویی خویش را بر گردن تقدیر نامعلوم بی فرجام بگذارد دینی که چنین ساده و سودمند بود به خوبی می توانست راه روشنی و پاکی را به مردم نشان دهد و شوق به معرفت و عمل را در دلها برانگیزد.
اما چنین کاری دستگاه مرتبی می خواست که از فساد و آلایش فریبکاران دور بماند و چنین دستگاهی در پایان دوره ی ساسانی در ایران نبود.
“ آیین مانی “ :
آیین مانی نخستین بدعت دینی بود که با سر و صدای بسیار ازین تصادم آرا و عقاید پدید آمد.
آیین مانی که در واقع معجونی از عقاید و مذاهب متداول آن عصر بود نزد مغان بدعتی بزرگ تلقی شد و چنان که در تاریخها آورده اند موبدان برای برانداختن آن جهد بسیار کردند.
در حقیقت مانی یک مصلح دینی بود که برای اصلاح کیش زرتشت بپا خواسته بود.
“ مزدک “ :
چندی پیش نیامد که مزدک ظهور کرد و سخنانی تازه تر آورد. این مزدک چنانکه از اخبار برمی آید خود از موبدان بود و آیین تازه ای هم که آورد تاویلی از زرتشت به شمار می آمد.
آیین مزدک پس ازسقوط ساسانیان باقی ماند و گاهی نیز بانام خرم دینی به معارضه ی مسلمانان برخاست.
یک دورنما ازآنچه گذشت:
نخست توفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی و ایران را زیرورو کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت . چندی بعد حجاج در عراق وقتیبه درخراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادگریهای سخت براه انداختند. دیری نیامد که مغلوبان پیکاری سخت با فاتحان آغاز نهادند. ابومسلم و مقنع در خراسان ، و جاویدان و بابک درآذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان ، مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمی دیدند .
دیروز ، امروز و فردا
تاریخ زرتشتیان با پیدایش اشو زرتشت آغاز میشود. در دوران پادشاهی گشتاسب کیانی زرتشتیان افزایش می یابند. در دوران هخامنشی بیشتر پادشاهان و مردمان زرتشتی بودند بدون آن که زرتشتی دین رسمی باشد. ساسانیان دین زرتشتی را دین رسمی کشور کردند. دین و حکومت توامانی هستند که می توانند به یکدیگر نیرو دهند. ولی تاریخ نشان می دهد که هر زمان که دین سالاران با کشور مداران یکی شده اند ، دین تحریف و حکومت فاسد شده است.
در دوران هخامنشی ، که دین رسمی وجود نداشت و پادشاهان به سایر دین ها احترام میگذاشتند ، ایران زمین مهد آزادی اندیشه بود و آفریننده حقوق بشر شد. در دوران ساسانیان که دین و حکومت یکی شد ، دین در خدمت سیاست درآمد و خرابی دین و حکومت هر دو را باعث گردید!
در سده هفتم ، تازیان ایران را گرفتند . گروهی از زرتشتیان ، زیر فشار تازیان و تعصب ایرانیان تازه مسلمان ، تَرکِ دین کردند و گروهی ، در سده نهم به هندوستان مهاجرت نمودند تا در محیطی آزاد ، فرهنگ دینی خود را پاسداری کنند و به آیندگان بسپارند. گروهی از زرتشتیان که در ایران مانده بودند ، آتش عشق به دین بهی را در کانون سینه و خانواده خود گرم و پر فروغ نگاهداشتند.
یورش سخت تر در دوران استیلای مغول و مغولان تازه مسلمان شده به زرتشتیان ، کلیمیان مسیحیان و مسلمانان شیعه وارد آمد. بسیاری کشته شدند و گروهی به نقاط دور دست پناه بردند تا از ستم و تهدید مغولان برکنار مانند.
در زمان صفویان که شیعه دین رسمی ایران شد ، فشار به غیر شیعه از جمله زرتشتیان شدت گرفت و بار دیگر ، تعداد زیادی کشته شدند. این وضع ناهنجار در زمان قاجار هم ادامه داشت.
در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ، پارسیان هند که از بیداد و فشار وارده به همکیشان خود در ایران آگاهی یافتند ، نماینده عالی رتبه ای به نام مانکجی لیمجی هاتریا را به ایران فرستادند. او نزد شاه شکایت برد و با پشتیبانی حکومت هند (امپراتوری انگلیس ) موفق شد ، از آن فشارها تا حد زیادی بکاهد.
از روی نامه های متبادله مانکجی و ناصرالدین شاه که امروز موجود است ، فشار و تبعیض ظالمانه نسبت به زرتشتیان از جمله شامل موارد زیر بود :
Jزرتشتیان مجبور بودند علامت مشخصه ای روی لباس خود بزنند تا از مسلمانان تمیز داده شوند
J زرتشتیان در موقع خرید ، حق نداشتند به اجناس مورد نظر و به ویژه اغذیه و میوه دست بزنند. زیرا به عقیده مسلمانان آن مواد ، نجس می شد !
Jزرتشتیان حق نداشتند در برابر آخوندهای مسلمان ، سوار خر بمانند و یا در بازار سوار خر حرکت کنند. (در آن زمان وسیله نقلیه معمولی الاغ بود ).
J زرتشتیان روزهای بارانی نمی بایست بیرون بروند که مبادا خیابان آلوده بشود.
J
اگر جوانی زرتشتی مسلمان میشد ، برادران و خواهران او ، از ارث والدینشان محروم میشدند و همه ارث به جوان تازه مسلمان شده میرسید ( این کار نسبت به یهودیان هم انجام می شد و وسیله ای بود
برای ترغیب و اجبار زرتشتیان و یهودیان به پذیرفتن اسلام ) .
J هنگامی که یک نفر زرتشتی به دست یک نفر مسلمان کشته میشد ، مسلمان قاتل قصاص نمی شد و تنها می بایست خون بها (دیه ) به وارث مقتول زرتشتی پردازد و به این ترتیب مسلمانان از ریختن خون زرتشتیان ترس نداشتند. ( فلسفه زرتشت ، دکتر فرهنگ مهر ).
اما در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن بسیاری از این قوانین مسخره ی هزار و چهارصدساله برداشته شد و زرتشتیان آزادی عمل بیشتری پیدا کردند و توانستند در مجلس ملی ایران نماینده داشته باشند . پس از استقرار خاندان پهلوی در ایران و سرکار آمدن رضاشاه اوضاع و احوال زرتشتیان و دیگر اقلیتهای دینی بهتر شد و آنان را گرامی داشتند . و از آن زمان تاکنون زرتشتیان نسبت به سابق آزادی نسبی بیشتری دارند و اکنون این آزادی بیشتر ظاهری ست و در عمل زرتشتیان در تنگناهای زیادی قرار دارند .
به یاری اهورای پاک روزی رسد که تمام این تنگناها و کاستی ها و تعصبها از میان رود.
منابع و ماخذ :
1 دو قرن سکوت ، دکتر عبدالحسین زرین کوب
2 ـ تاریخ ده هزار ساله ایران ، عبدالعظیم رضایی
3 ـ دیدی نو از دینی کهن ( فلسفه زرتشت ) ـ دکتر فرهنگ مهر
4 ـ ایران در زمان ساسانیان ، پرفسور آرتور کریستن سن
5 ـ ایران ( از آغاز تا اسلام ) ، پرفسور رومن گیرشمن
6 ـ تاریخ ایران (از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی ) ،] پژوهش دانشگاه کیمبریج [
7 ـ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری
جشن بهاربُد
و روز پیامآوری زرتشت
زرتشت در دیبهمهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی میرود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بودهاند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَـئـومَـه) به کرانه رود دائیتی برفت و در آنجا وهومن بدو فراز آمد. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتی فراز میبرد و در همین انجمن، اورمزد او را به دینآوری بر میگزیند. >>>
راهنمای زمان<\/h1>
جشن ها و گردهماییهای ملی ایران باستان
یکی از نکتههایی که در سالهای اخیر و در بسیاری از نشستها و سخنرانیها به فراوانی پرسیده میشود، زمان درست و دقیق برگزاری جشنها، گردهماییها و آیینهای ملی ایران باستان است. پرسشهای فراوان در این باره نشاندهنده توجه مردم و به ویژه جوانان به شناخت و برگزاری آیینهای کهن، و از سوی دیگر نشاندهنده سردرگمی آنان در میان تقویمها و روایتهای تاریخی متعدد و متناقض است. به ویژه که دیده میشود برای برگزاری جشنها و گردهماییهای ایرانی و یا گفتگو و تحلیل در باره آن، گاه از ابزار نوساختهای بنام «تقویم دینی زرتشتیان» استفاده میشود که در چند سال اخیر با دستکاری در تقویم ملی ایران تهیه شده و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست. >>>
کوشش ایرانیان برای همزیستی آشتیجویانه و پاسداشت زیستبوم
چندی پیش خانم شکوه میرزادگی با نگرانی از نامهها و پیامهایی سخن میراند که گویا بسیاری از ایرانیان دور از میهن برای برگزاری آیینهای گروهی نوروزی با دشواریهایی روبرو شدهاند. ایشان خواهان بودند نوشتاری فراهم شود تا با ترجمان آن به زبانهای گوناگون، توسط ایرانیان مقیم در هر کشوری، به شهرداریها و فرمانداریهای متبوعه خود داده شود و موجب آشنایی آنان با پیام نوروز و دعوت به گرامیداشت متقابل باورهای یکدیگر باشد. >>>
چهارشنبه سوری
همه سنتها، ترانهها، باورها و مراسمی که مردمان نواحی گوناگون در این شب انجام میدهند، با وجود تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، در یک ویژگی با هم همسانند: «راندن ناپاکیها و بدیها». ترانهها و باورهایی که به بلاگردانی، راندن چشم شور، گرهگشایی، آجیل مشکلگشا، بختگشایی دختران و امثال این میپردازند؛ و همچنین سوزاندن شاخههای خشکیده و علفهای هرز باغها و مزارع در نواحی روستایی، همگی نشان از پیوند این آیین با خانهتکانی، زدودن ناپاکیها و آمادگی برای زایش دوباره گیتی است. در برخی نواحی اروپایی همچون رومانی و بلغارستان نیز در نزدیکهای بهار مراسمی در سوزاندن اشیای غیرلازم برگزار میشود. چارشنبهسوری ارتباطی با سده و آتش نوروزی ندارد و هر کدام آنها، جشن و مناسبت خاص خود را دارند. در بسیاری از نواحی ایران، هر سه جشنِ آتش نامبردهشده برگزار میشود که نشانه مناسبتهای گوناگون آنها است. >>>
شهریورگان<\/h1>
زادروز داراب (کورش) و مرگ مانی
شهریورروز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیینها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیینهای جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهیهای چندانی در باره آن فرا دست نیاید. >>>
جشن اسفندگان
روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان
ماه اسفند و به ویژه روز پنجم آن که در همه تقویمهای ایرانی «اسفندروز» نامیده میشود؛ از روزگاران کهن، ماه و روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان در فرهنگ ایرانی دانسته میشده است. واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ، از واژه پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَـنتَـهآرمَـئیتی»، برگرفته شده است. اصل این نام همانا «آرمئیتی» است که واژه سپنته/سپند برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است. >>>
شهریورگان<\/h1>
زادروز داراب (کورش) و مرگ مانی
شهریورروز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیینها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیینهای جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهیهای چندانی در باره آن فرا دست نیاید. >>>
جشن اسفندگان
روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان
ماه اسفند و به ویژه روز پنجم آن که در همه تقویمهای ایرانی «اسفندروز» نامیده میشود؛ از روزگاران کهن، ماه و روز گرامیداشت زمین بارور و بانوان در فرهنگ ایرانی دانسته میشده است. واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ، از واژه پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَـنتَـهآرمَـئیتی»، برگرفته شده است. اصل این نام همانا «آرمئیتی» است که واژه سپنته/سپند برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است. >>>
تو نه هستی و نه نیستی.. دیگه خسته م از خیالا.. مونده بی جواب و مبهم توی زندگی سوالا.. .. تو که هستی زندگی هست.. قدرت هر خستگی هست.. میشه دست قسمتو بست، زیر ضربه های لعنت که یه دشمنه تو خلوت.. نمیسوزه میکوبونه.. هر خیال عاشقونه.. بود و موند و خوند و نشکست !
.: Weblog Themes By Pichak :.